دم عید

ساخت وبلاگ

چهارشنبه دوم اسفند ۱۴۰۲ 7:52

دیروز خدماتیمون رو اخراج کردن.

دم عیدی، اونم بدون اینکه بفهمه ازش امضا تسویه گرفتن.

حس بدی دارم...

مامان گفت برا عید هیچ جا نمیریم چون ماه رمضونه حتی خونه آقاجون هم نمیریم. حالا نه که ما خیلی روزه میگیریم. البته ماه رمضون بهونشه بخاطر دلایل دیگه ای نمیخواد بره.

چقدر سریع داره آخر سال میگذره و میریم سمت عید.

مجبورم امروز دوباره پایان نامه رو تمدید کنم چون استادراهنمای عوضیم جوابم رو نمیده. خدا لعنتش کنه

شنبه قراره بریم مراسم، از طرف محل کار بابا دعوتمون کردن.

دیگه اتفاق خاصی هم نیفتاده، دندونام یکم صاف تر شده و قرارشد بعد از عید برام فک پایین رو بذاره

هفته پیش با زینب رفتیم ارایشگاه یه جای خیلی دور و بدمسیر. عملا کل روزمون رفت. درسته کارش خوب بود ولی اگه من هردفعه واسه یه ابرو این همه راه برم و بیام که دیگه هیچی. فقطم بخاطر اینکه ارایشگر خودم دفعه قبل ابروهام رو تا به تا برداشت و هنوزم تاحدودی مشخصه نتیجه کارش

دیگه اینکه دارم دنبال خیاط خوب میگردم برای لباسم. عمه یکی از دوستام بود کارشم خوب ولی قیمتش نجومی بود درنتیجه یکی دیگه رو انتخاب کردم که یک ششم اون قیمت گفت. جمعه هم میریم سالن ببینیم. یکی بود خیلی مینیمال و قشنگ بود ولی هم به ما دوره هم هزینش بالا بود. یکی دیگه بود نسبتا به ما نزدیک تره و فکرمیکنم معقول تر باشه قیمتش.

بااینکه دلم پیش اون مینیماله هست ولی باید اون یکی رو انتخاب کنم. اشکالی نداره... میگذره

+خدایا شکرت به من یه خانواده خوب، آرامش و تن نسبتا سالم دادی.

زلزله...
ما را در سایت زلزله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : royajo0on بازدید : 22 تاريخ : پنجشنبه 3 اسفند 1402 ساعت: 23:07