زلزله

ساخت وبلاگ
جمعه ششم بهمن ۱۴۰۲ 14:55 دیشب یدونه مهمون داشتیم و چون مهمونمون عاشق ماکارونی بود من براش ماکارونی درست کردم اونم به مقدار زیاد که اضافش رو با خودش ببره.چون تا حالا انقدر ماکارونی درست نکرده بودم خیلی خوب نشد و یکم چسبیده بود بهم ولی بنده خدا هیچی نگفت کلی هم تعریف کرد.دیگه برا بابا کیک گرفته بودیم، کیک خوردیم و عکس گرفتیم کلی هم حرف زدیم درکل خوش گذشت.شب قبلش هم ف اومده بود خونمون. فیلم و عکسای عروسیش رو دیدیم و کلق خندیدیم.این هم از برنامه اخر هفته ما زلزله...ادامه مطلب
ما را در سایت زلزله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : royajo0on بازدید : 23 تاريخ : پنجشنبه 3 اسفند 1402 ساعت: 23:07

چهارشنبه دوم اسفند ۱۴۰۲ 7:52 دیروز خدماتیمون رو اخراج کردن.دم عیدی، اونم بدون اینکه بفهمه ازش امضا تسویه گرفتن.حس بدی دارم...مامان گفت برا عید هیچ جا نمیریم چون ماه رمضونه حتی خونه آقاجون هم نمیریم. حالا نه که ما خیلی روزه میگیریم. البته ماه رمضون بهونشه بخاطر دلایل دیگه ای نمیخواد بره.چقدر سریع داره آخر سال میگذره و میریم سمت عید.مجبورم امروز دوباره پایان نامه رو تمدید کنم چون استادراهنمای عوضیم جوابم رو نمیده. خدا لعنتش کنهشنبه قراره بریم مراسم، از طرف محل کار بابا دعوتمون کردن.دیگه اتفاق خاصی هم نیفتاده، دندونام یکم صاف تر شده و قرارشد بعد از عید برام فک پایین رو بذارههفته پیش با زینب رفتیم ارایشگاه یه جای خیلی دور و بدمسیر. عملا کل روزمون رفت. درسته کارش خوب بود ولی اگه من هردفعه واسه یه ابرو این همه راه برم و بیام که دیگه هیچی. فقطم بخاطر اینکه ارایشگر خودم دفعه قبل ابروهام رو تا به تا برداشت و هنوزم تاحدودی مشخصه نتیجه کارشدیگه اینکه دارم دنبال خیاط خوب میگردم برای لباسم. عمه یکی از دوستام بود کارشم خوب ولی قیمتش نجومی بود درنتیجه یکی دیگه رو انتخاب کردم که یک ششم اون قیمت گفت. جمعه هم میریم سالن ببینیم. یکی بود خیلی مینیمال و قشنگ بود ولی هم به ما دوره هم هزینش بالا بود. یکی دیگه بود نسبتا به ما نزدیک تره و فکرمیکنم معقول تر باشه قیمتش. بااینکه دلم پیش اون مینیماله هست ولی باید اون یکی رو انتخاب کنم. اشکالی نداره... میگذره+خدایا شکرت به من یه خانواده خوب، آرامش و تن نسبتا سالم دادی. زلزله...ادامه مطلب
ما را در سایت زلزله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : royajo0on بازدید : 21 تاريخ : پنجشنبه 3 اسفند 1402 ساعت: 23:07

چهارشنبه سیزدهم دی ۱۴۰۲ 9:41 میخواستم دندونام رو ارتودنسی کنم. پیش دوتا دکتر رفتمگفتن باید ۴ تا دندون بکشی و من واقعا از دندون کشیدنمتنفرم به طوری که گفتم قیدش رو کلا میزنم.همکارم دکتر خودش رو معرفی کرد و رفتم پیشش. گفت نیازی به کشیدن نیست خیلی خوشحال شدم.گفتم خرداد ماه برام یه اتفاق خاص قراره بیفته لطفا تا اون موقع صاف بشه گفت اگه اینطوره پس همین الان باید براتبذارم گفتم باشه و گذاشت.به این ترتیب من دیروز ارتودنسی گذاشتم.امروز هم که روز مادره، دیشب با بابا رفتیم و براش بنابرگفته های خودش یه انگشتر و یه روسری خریدیم.اولش میگفت وای نه چرا انقدر هزینه کردین ولی خودشقبلش گفته بود دلم یه انگشتر طلا سفید میخواد.مادرها موجودات عجیبی هستن.آخر هفته هم قراره بریم خونه مامان بزرگم اینا.هفته پیش هم سه شب پشت هم مهمونی بودیم و مهمونداشتیم. ف به طرز عجیبی به من چسبیده بود و باهامصمیمی شده بود. اصلا یادم نمیره قبلا دخترخاله های مامانشرو به من که فامیل نزدیک خودشم ترجیح میداد حالا کهبا همه روابطش بهم ریخته یاد من افتاده. زلزله...ادامه مطلب
ما را در سایت زلزله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : royajo0on بازدید : 24 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1402 ساعت: 20:59

سه شنبه نوزدهم دی ۱۴۰۲ 16:39 دیروز تولد مریم بود قرار بود با م براش تراول ماگ بخریم اما به دستور ز مبنی براینکه خودش یدونه داره ما هم نخریدیم.من نمیدونم مگه قراره هرکی هرچی داره دیگه ما براش نخریم اون چیز رودرنتیجه دیگه بعد از تایم اداری هول هولکی رفتم یه چیز براش خریدم. رفتیم یه کافه دیگه عصرونه خوردیم و برگشتیم. درکل خوب بود بعد از مدت ها دیدمشونخبر خوب رو هم بهشون گفتم هرچند همه میدونستن بجز مریمدیروز درحینی که رفتم دنبال کادو وارد یه مغازه شدم که محصولات مراقبتی پوست میفروخت گفتم برم تو یه قیمتی بگیرم. گفتم تو فلان رنج قیمت چی دارین با پوزخند به من گفت هزارتومن؟ مبلغی که گفتم اصلا کم نبود حالم از اون لبخند و رفتارش بهم خورد مرتیکه احمق.انگار من نمیفهمم جنسای آشغال چینیش رو با قیمت خداتومن داره میکنه تو پاچه مردم فقط بخاطر اینکه تو یه منطقه خوب داره اینا رو میفروشه.واقعا رفتارش ناراحتم کرد...الانم برم میوه پوست بگیرم بخورم باید کم کم جمع کنم و بعدم برم سمت باشگاه. زلزله...ادامه مطلب
ما را در سایت زلزله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : royajo0on بازدید : 23 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1402 ساعت: 20:59

جمعه بیست و نهم دی ۱۴۰۲ 10:10 دیروز با مریم رفتیم بازار طلافروش ها و کریم خان که انگشتر نشون نگاه کنیم.این بچه همش دید مالی داره، اگر چیزی انتخاب میکردیم که قیمتش پایین تر بود سریع میگفت اینو بگیریم باید اونم بگیریم که سبک در نیاد.یک اصطلاحاتی هم بلد بود همه فروشنده ها میگفتن باریکلا چقدر تو واردی. خلاصه کلی راه رفتیم همشونم شکل هم بود ولی قیمتا متفاوت همه هم میخواستن بکنن تو پاچه آدم.چند روز قبلشم رفته بودیم میلادنور که اونجا بیشتر میخواستن تو پاچه آدم بکنن. دنیای عجیبی شده. کاش من طلافروش بودم‌...+پ،ن: کسی که با اسم نقطه کامنت میذاری لطفا اسمت رو بنویس زلزله...ادامه مطلب
ما را در سایت زلزله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : royajo0on بازدید : 21 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1402 ساعت: 20:59

شنبه بیست و پنجم آذر ۱۴۰۲ 22:38 فردا میخوام از صبح بشینم فیلم ببینم تا شب.چند جلسه ای میشه میرم باشگاهچیز زیادی تا شب یلدا نمونده و ما هیچ برنامه خاصی براش نداریم.دیروز یه لازانیا خفن درست کردم و امروز بردم سرکار که بخورمش.همه مرخصی بودن فقط من بودم و یکی دیگه از همکارام کار خاصی هم نداشتیم از صبح حرف زدیم تا عصر.ابدارچیمون هم از صبح غر زد چرا کسی نمیاد چرا نگفتن ما هم نیایم مخ ما رو خورد.دوست داشتم این چند روز تعطیلی رو بریم خونه مامان بزرگم ولی نشد چون سقفمون نم داده و نمیشد خونه رو خالی بذاریم بریم. زلزله...ادامه مطلب
ما را در سایت زلزله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : royajo0on بازدید : 24 تاريخ : سه شنبه 5 دی 1402 ساعت: 20:47

جمعه یکم دی ۱۴۰۲ 20:46 دیشب دعوت بودیم خونه خ ز، اصلا شبیه سال های قبل نبود و به عبارتی میشه گفت خوش نگذشت. خیلی ها مخصوصا جوونا و مجردای فامیل نبودن و اونایی هم که حضور داشتن همش ساکت بودن کلا شاید دو سه نفر داشتن صحبت میکردن.درحالیکه من به مامانم گفتم کار دارم تو برو بعد من میام کلی با من دعوا کرد که چرا میخوای دیر بیای اخرشم بابام زنگ زده میگه تو کی میای ما بریم بگیم تو کجایی اخه.با این اوصاف وقتی رفتم دیدم هیچکس هنوز نیومده و فقط مامان و بابای من اونجان. این همه هم با من بحث کردن.اکثرا گفتن بچه هاشون با دوستاشون برنامه داشتن. نمیدونم چرا من حس میکنم شب یلدا از اون دورهمی هاییه که باید با فامیل و بزرگترا بگذرونی نه محافل دوستانه... زلزله...ادامه مطلب
ما را در سایت زلزله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : royajo0on بازدید : 20 تاريخ : سه شنبه 5 دی 1402 ساعت: 20:47

چهارشنبه هشتم آذر ۱۴۰۲ 21:8 سرما خوردم ناجورخسته شدم انقدر عطسه کردم و بینیم رو گرفتم. دیروزم کهکمرم گرفته بود نمیتونستم اصلا بچرخم. از بس تو مترو یه دقیقه بخاری میزنن یه دقیقه کولر همه جامون رگ بهرگ میشه. امروز میخواستم نرم شرکت ولی یه جلسه مهمداشتیم البته سرجلسه همه فهمیدن رو به راه نیستم.یه همکار دارم رفتاراش عجیب من رو یاد دخترعمم میندازه.هرچی من میخوام بی حاشیه زندگی کنم بقیه میپیچنبه پر و پای من. فردا کلاس سنتور دارم این هفته وقتنشد زیاد تمرین کنم. کتابمم چند روزه نخوندمفقط سرکار میخوابمیکی بیاد من رو از جام بلند کنه بدن درد عجیبی دارممامانمم که فقط غر میزنه بابا من مریضم یکم به منرسیدگی کن زلزله...ادامه مطلب
ما را در سایت زلزله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : royajo0on بازدید : 37 تاريخ : سه شنبه 14 آذر 1402 ساعت: 13:31

یکشنبه دوازدهم آذر ۱۴۰۲ 21:33 چقدر هوا کثیفهتا حالا ندیده بودم شبا آلودگی مشخص باشه.سرم درد گرفته‌. بیرون بودم واقعا حس کردم نمیشه اینجانفس کشید‌. چی داره به سر ریه هامون میاددلم هوای تمیز میخواد.کاش میشد فردا نرم سرکارواسه نوشتن پایان نامه باید دست بجنبونم چیزی نمونده.آخه این چه موضوعی بود من برداشتم هرچی مینویسمتموم نمیشه زلزله...ادامه مطلب
ما را در سایت زلزله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : royajo0on بازدید : 35 تاريخ : سه شنبه 14 آذر 1402 ساعت: 13:31

دوشنبه بیست و دوم آبان ۱۴۰۲ 12:40 سرکارم، به شدت خوابم میاد، سرمو میذارم رو میز ولیخوابم نمیبره. انقدر خمیازه کشیدم دهنم درد گرفته.چرا هرچی میخوابم سیر نمیشم؟بابا آخر ماه بازنشست میشه. نامش اومده بهم گفت چندتامتن خداحافظی پیداکن. دیشب داشت میخوندشون حسکردم بغض کرده. سخته بعد از ۳۰سال از جایی که هرروز عمرت رو اونجا بودی دل بکنی.مامانم دیشب میگفت براش جشن گرفتن بیا ما هم بریم.گفتم آخه مادرمن تو کجا میخوای بری مگه جشن خانوادگیهبعد اصلا شاید راحت نباشه جلوی ما.میگه بروبابا با تو هم نمیشه حرف زد.میخواستم بچینم بریم سفر ولی بااین شرایط فعلا نمیشهرفت، یه چند ماهی باید با حقوق من سرکنیم.خدایاااااا کارت های پرپول من چی میشه پس؟جدا اگه پول بابام نباشه من توانایی زندگی ندارم.برم یکم کتاب بخونم زلزله...ادامه مطلب
ما را در سایت زلزله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : royajo0on بازدید : 76 تاريخ : پنجشنبه 2 آذر 1402 ساعت: 14:18